fa_obs/content/46.md

46 lines
6.1 KiB
Markdown
Raw Permalink Blame History

This file contains ambiguous Unicode characters

This file contains Unicode characters that might be confused with other characters. If you think that this is intentional, you can safely ignore this warning. Use the Escape button to reveal them.

# ۴۶. پولس مسیحی می‌شود
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-46-01.jpg)
مردی بود به نام سولُس که در جوانی حین کشتن استیفان، از لباس یهودیان محافظت می کرد و به عیسی ایمان نداشت. او مسیحیان را آزار می داد و در اورشلیم از خانه‌ای به خانه دیگر می‌رفت تا مردان و زنان را دستگیر کرده و به زندان بیندازد. کاهن اعظم به او گفت که به شهر دمشق برود تا مسیحیان آنجا را دستگیر کرده و به اورشلیم باز گرداند.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-46-02.jpg)
بنابراین سولُس راهی دمشق شد. پیش از رسیدن به آنجا، نور درخشانی از آسمان گرداگرد او را فرا گرفته و به زمین افتاد. سولُس صدایی را شنید که به او گفت: «شائول، شائول، چرا بر من جفا می‌کنی؟» سولس پرسید: «سرورم، تو که هستی؟» عیسی به او پاسخ داد: «من عیسی هستم. همان که به او آزار می‌رسانی!»
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-46-03.jpg)
هنگامی که سولُس از جا برخاست، چشمانش نمی‌دید. دوستانش او را به سوی دمشق راهنمایی کردند. سولُس مدت سه روز، چیزی نخورد و ننوشید.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-46-04.jpg)
در شهر دمشق، شاگردی بنام حنانیا زندگی می‌کرد. خدا به او فرمود: «به خانه‌ای برو که سولُس در آن ساکن است. دستان خود را بر او بگذار تا دوباره بینا شود.» اما حنانیا گفت: «خداوندم! من شنیده‌ام که این مرد چگونه به ایمانداران جفا می‌رساند.» خدا در پاسخ گفت: «برو! من او را برگزیده‌ام تا نام مرا به یهودیان و قبیله‌های دیگر اعلام نماید. او به خاطر نام من، رنج و مصیبت‌های بسیار خواهد دید.»
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-46-05.jpg)
پس حنانیا به نزد سولُس رفت و دستان خویش را بر او نهاد و گفت: «همان عیسی که در راه بر تو ظاهر شده است، مرا فرستاد تا تو بینایی خود را بازیابی و از روح‌القدس پر شوی.» سولُس بی‌درنگ توانست دوباره ببیند و حنانیا او را تعمید داد. آنگاه سولُس خوراک خورد و قدرتش بازگشت.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-46-06.jpg)
سولُس بی‌درنگ موعظه برای یهودیان دمشق را آغاز نمود و می‌گفت: «عیسی پسر خداست!» یهودیان بسیار شگفت زده شدند، زیرا مردی که تلاش می‌کرد ایمانداران را از بین ببرد، اکنون خود به عیسی ایمان آورده است! سولُس با یهودیان به بحث و مجادله پرداخت. او ثابت کرد که عیسی همان مسیح است.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-46-07.jpg)
پس از چندین روز، یهودیان قصد قتل سولُس را کردند. آنان کسانی را فرستادند تا او را در دروازه‌های شهر یافته و بکشند. اما سولُس از نیت آنان آگاه شد و دوستانش او را یاری کردند تا بگریزد. یک شب او را در سبدی گذاشته و از دیوارهای شهر پایین فرستادند. پس از آن که سولُس از دمشق گریخت، به موعظه درباره عیسی ادامه داد.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-46-08.jpg)
سولُس به اورشلیم رفت تا با رسولان دیدار نماید، اما آنان از او ترسیدند. آنگاه یک ایماندار به نام برنابا، سولُس را به نزد رسولان برد. او به ایشان گفت که چگونه سولُس، با دلیری در دمشق موعظه کرده بود. پس از آن بود که رسولان، سولُس را پذیرفتند.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-46-09.jpg)
برخی از ایماندارن که از جفای شهر اورشلیم گریخته بودند، به شهری دور دست بنام انطاکیه رفتند و درباره عیسی موعظه کردند. بیشتر اهالی انطاکیه یهودی نبودند، اما برای نخستین بار ایمان آوردند. برنابا و سولُس به آنجا رفتند تا به ایمانداران تازه، درباره عیسی بیشتر تعلیم دهند و کلیسا را تقویت نمایند. در انطاکیه بود که ایمانداران به مسیح، برای نخستین بار «مسیحی» نامیده شدند.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-46-10.jpg)
روزی مسیحیان انطاکیه مشغول دعا و روزه بودند که روح‌القدس به ایشان فرمود: «برنابا و سولُس را برای کاری که ایشان را برای انجامش خوانده‌ام، جدا سازید.» آنگاه کلیسای انطاکیه دست‌های خود را روی برنابا و سولُس گذاشته و برایشان دعا کردند. سپس آنان را روانه کردند تا خبر خوش عیسی را در جاهای دیگر موعظه کنند. برنابا و سولُس به مردم زیادی از قبیله‌های گوناگون تعلیم دادند و بسیاری به عیسی ایمان آوردند.
استانی برگرفته از کتاب مقدس:_
_کتاب اعمال رسولان باب ۸ آیه ۱ تا ۳؛ باب ۹ آیه ۱ تا ۳۱؛ باب ۱۱ آیه‌های ۱۹ تا ۲۶؛ باب ۱۳ آیه‌های ۱ تا ۱۴_