fa_obs/content/08.md

64 lines
5.9 KiB
Markdown
Raw Permalink Blame History

This file contains ambiguous Unicode characters

This file contains Unicode characters that might be confused with other characters. If you think that this is intentional, you can safely ignore this warning. Use the Escape button to reveal them.

# ۸- خدا یوسف و خانواده‌اش را نجات می‌دهد
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-08-01.jpg)
پس از سال‌ها، زمانی که یعقوب مرد سالخورده‌ای شد، پسر مورد علاقه خود یوسف را فرستاد تا از سلامتی برادرانش که مشغول چراندن گله بودند خبر آورد.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-08-02.jpg)
برادران یوسف از او متنفر بودند، زیرا یعقوب او را بیشتر دوست می‌داشت و یوسف هم در خواب دیده بود که بر آنان حکمرانی خواهد کرد. پس وقتی یوسف پیش برادران خود رفت، آنها او را ربوده و به تاجران برده، فروختند.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-08-03.jpg)
پیش از رسیدن برادران یوسف به خانه، آنها ردای یوسف را پاره کردند و روی آن خون بز پاشیدند. ردا را به پدر خود نشان داده تا تصور کند حیوانی وحشی یوسف را کشته، پس یعقوب بسیار اندوهگین شد.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-08-04.jpg)
تاجران برده، یوسف را به مصر بردند. مصر سرزمینی بزرگ و قدرتمند بود که در کنار رود نیل قرار داشت. آنها او را به یک مقام ثروتمند دولت مصر فروختند. یوسف ارباب خود را به خوبی خدمت ‌کرد و خدا نیز او را برکت ‌داد.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-08-05.jpg)
همسر آن مقام دولتی تلاش می‌کرد که با یوسف همبستر شود، اما یوسف نپذیرفت که نسبت به خدا گناه ورزد. پس آن زن عصبانی شده و تهمتی ناروا به یوسف نسبت داد. او دستگیر و روانه زندان شد. اما یوسف حتی در زندان نیز به خدا وفادار ماند و خدا او را برکت داد.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-08-06.jpg)
پس از گذشت چندین سال، یوسف همچنان در زندان بسر می‎برد، هر چند که بی‌گناه بود. شبی فرعون (مصریان پادشاهان خویش را فرعون می‌خواندند)، دو خواب دید که او را بسیار مشوش ساخت. هیچ‌یک از مشاوران فرعون نتوانسته بودند خواب‎های او را تعبیر کنند.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-08-07.jpg)
چون خدا توانایی تعبیر خواب را به یوسف داده بود، فرعون وی را از زندان نزد خویش فراخواند تا خوابش را تعبیر کند. یوسف به او گفت: «خداوند هفت سال محصول فراوانی خواهد داد اما در پی آن، هفت سال قحطی خواهد بود.»
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-08-08.jpg)
فرعون آنچنان تحت تاثیر شخصیت یوسف قرار گرفت که او را در جایگاه دومین شخص قدرتمند مصر قرار داد.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-08-09.jpg)
یوسف به مردم گفت که در طی هفت سال فراوانی، محصولات غذایی را انبار کنند. سپس زمانی که هفت سال قحطی آغاز شد، یوسف آن محصولات را به مردم می‌فروخت تا خوراک کافی داشته باشند.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-08-10.jpg)
قحطی و خشکسالی شدید نه تنها مصر بلکه سرزمین کنعان، جایی که یعقوب و خانواده‌اش زندگی می‌کردند را نیز فرا گرفته بود.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-08-11.jpg)
بنابراین یعقوب پسران بزرگ‌تر خود را به مصر فرستاد تا غذا و آذوقه تهیه کنند. وقتی آنها در برابر یوسف قرار گرفتند تا از او غذا خریداری کنند، او را نشناختند. اما یوسف آنان را شناخت.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-08-12.jpg)
یوسف اول خواست ببیند که آیا برادرانش تغییری کرده اند یا نه، پس آنها را آزمود. سپس گفت: «من یوسف، برادر شما هستم، نترسید. شما در حق من بدی کردید، اما خدا بدی شما را به نیکویی تبدیل کرد. بیایید و در مصر زندگی کنید و من می‌توانم در اینجا همه چیز برای شما و خانواده‎هایتان فراهم کنم.»
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-08-13.jpg)
برادران یوسف به خانه برگشته، خبر زنده بودن یوسف را برای پدر خود یعقوب بازگو کردند، او بسیار خوشحال شد.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-08-14.jpg)
اگرچه یعقوب مرد سالخورده‌ای شده بود، با خانواده‌اش به مصر کوچ کرده، و درکنار هم در آنجا زندگی کردند. یعقوب پیش از مرگ خود، همه پسرانش را برکت داد.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-08-15.jpg)
عهد و پیمانی که خداوند با ابراهیم بسته بود، پس از اسحاق به یعقوب و سپس به دوازده پسر او و خانواده‌های آنها رسید. از نسل دوازده پسر یعقوب، دوازده قبیله قوم اسرائیل به وجود آمدند.
استانی برگرفته از کتاب مقدس،: کتاب پیدایش فصل ۳۷ تا ۵۰_