fa_obs/content/39.md

51 lines
5.5 KiB
Markdown
Raw Permalink Blame History

This file contains ambiguous Unicode characters

This file contains Unicode characters that might be confused with other characters. If you think that this is intentional, you can safely ignore this warning. Use the Escape button to reveal them.

# ۳۹. محاکمۀ عیسی
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-39-01.jpg)
نیمه های شب بود. سربازان عیسی را به خانۀ کاهن اعظم بردند تا خود کاهن اعظم از او بازخواست کند. پطرس هم از دور به دنبال آن ها می آمد. وقتی عیسی را به داخل خانه بردند، پطرس در بیرون خانه کنار آتش ایستاد.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-39-02.jpg)
در داخل خانه، رؤسای یهود او را مورد بازجویی قرار دادند. آن ها شاهدان دروغینی آوردند که در باره عیسی دروغ گفتند. امّا، اظهارات آن ها با هم یکی نبود، بنابراین رهبران یهود نتوانستند ثابت کنند که او گناهکار است. عیسی نیز هیچ سخنی بر زبان نیاورد.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-39-03.jpg)
سرانجام، کاهن اعظم به عیسی نگاه کرد و گفت، “به ما بگو، آیا تو مسیح پسر خدای زنده هستی؟”
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-39-04.jpg)
عیسی گفت، “بله هستم، و یکروز مرا خواهید دید که در دست راست خدا نشسته ام و با قوّت از آسمان، به زمین بازمی گردم.” ناگهان کاهن اعظم، لباس خود را درید و خطاب به دیگر رهبران مذهبی فریاد زد: «کفر گفت! ما به شاهدان دیگری نیاز نداریم! همه شنیدید که او گفت، “من پسر خدا هستم.” چه رأی می دهید؟»
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-39-05.jpg)
رهبران مذهبی یهود همه در پاسخ کاهن اعظم گفتند، “او سزاوار مرگ است!” آنگاه چشمان عیسی را بستند، به صورت او آب دهان انداختند، او را زدند ومسخره کردند.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-39-06.jpg)
در بیرون خانه، پطرس درانتظار ایستاده بود. کنیزی او را دید و به وی گفت، “به گمانم تو هم با عیسی بودی!” پطرس انکار کرد. اندکی بعد کنیز دیگری همین حرف را به او زد. سرانجام، کسانی که آنجا ایستاده بودند به او گفتند، “تو حتماً یکی از شاگردان عیسی هستی زیرا لهجه ات جلیلی است.”
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-39-07.jpg)
آنگاه پطرس قسم خورد و گفت، “خدا مرا لعنت کند اگر این مرد را بشناسم!” فوراً، خروس بانگ زد و عیسی برگشت و به پطرس نگاه کرد.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-39-08.jpg)
سپس پطرس از حیاط بیرون رفت و زارزار گریست. یهودای خائن دید که رهبران یهودی عیسی را به مرگ محکوم کردند، غم و اندوه او را گرفت و دست به خودکشی زد.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-39-09.jpg)
صبح روز بعد، سران یهود او را به نزد فرماندار رومی پیلاتوس بردند. آنان امیدوار بودند که پیلاتوس عیسی را گناهکار دانسته و او را به مرگ محکوم کند. پیلاتوس از عیسی پرسید، “آیا تو پادشاه یهود هستی؟”
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-39-10.jpg)
عیسی پاسخ داد، “همینطور است که می گویی. امّا پادشاهی من همانند پادشاهی دنیوی نیست. اگر چنین بود، پیروانم برای من می جنگیدند. امّا من به دنیا آمدم تا حقیقت را در در بارۀ خدا بگویم. تمام کسانی که حقیقت را دوست دارند از من پیروی می کنند.” پیلاتوس گفت، “حقیقت چیست؟”
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-39-11.jpg)
بعداز گفتگوی پیلاتوس با عیسی، او به بیرون و نزد جمعیّت رفت و گفت، “من گناهی در این شخص نیافتم.” امّا سران یهود و جمعیّت فریاد زدند، “مصلوبش کن!” پیلاتوس پاسخ داد، “او گناهکار نیست.” امّا آنان این بار با صدای بلندتری فریاد زدند. سپس پیلاتوس برای بار سوّم گفت، “او گناهکار نیست!”
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-39-12.jpg)
اما پیلاتوس از اینکه شورش شود، ترسید، بنابراین موافقت کرد و عیسی را به سربازانش سپرد تا مصلوبش کنند. سربازان رومی عیسی را شلّاق زده و ردای سلطنتی به او پوشانیدند و تاجی از خار بر سر او گذاشتند. آنگاه با گفتنِ، “زنده باد پادشاه یهود!”، او را به تمسخر گرفتند.انجیل متّی، ٥٧:٢٦ ؛ ٢٩:٢٧ ؛ انجیل مرقس، ٥٣:١٤ ؛ ١٥:١٥ ؛ انجیل لوقا، ٥٤:٢٢ ؛ ٢٥:٢٣ ؛ انجیل یوحنّا، ١٢:١٨ ؛ ١٦:١٩
استانی برگرفته از کتاب مقدّس:_