fa_obs/content/04.md

39 lines
4.2 KiB
Markdown
Raw Permalink Blame History

This file contains ambiguous Unicode characters

This file contains Unicode characters that might be confused with other characters. If you think that this is intentional, you can safely ignore this warning. Use the Escape button to reveal them.

# ۴. پیمان خدا با ابراهیم
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-04-01.jpg)
سال های زیادی پس از توفان، انسان های زیادی برروی زمین زندگی وهمه به یک زبان صحبت می کردند. بجای پر کردن زمین آن چنانکه خدا امر فرموده بود، باهم جمع شدند و شروع به ساختن شهری کردند.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-04-02.jpg)
آنان بسیار مغرور بودند و به دستورها و گفته های خدا اهمیّتی نمی دادند. آن ها ساختن برجی را شروع کردند که می خواستند سرش به آسمان برسد. خدا دید، حال که آن ها با هم متّحد شده اند، می توانند هر کار ناپسندی را که می خواهند، انجام دهند.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-04-03.jpg)
بنابراین خدا زبان آن ها را به زبان های گوناگونی تبدیل کرد و آنان را به همه جای دنیا پراکنده ساخت. شهری که انسان ها بنای آنرا شروع کرده بودند، بابِل نامیده شد که به معنای “مغشوش و مشوّش” است.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-04-04.jpg)
بعد از صدها سال، خدا با مردی به نام اَبرام سخن گفت. خدا به او فرمود، “ولایت و خانۀ پدری خود را ترک کن و به سرزمینی برو که من تو را به آنجا هدایت خواهم نمود. من تو را برکت خواهم داد و از تو قومی بزرگ و کثیر بوجود خواهم آورد. من نام تو را بزرگ خواهم نمود . کسانی را که به تو برکت دهند، مبارک خواهم ساخت و آنانی را که تو را لعنت کنند، ملعون خواهم ساخت. همۀ خانواده های روی زمین به سبب تو برکت خواهند یافت.”
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-04-05.jpg)
اَبرام نیز از خدا اطاعت کرد. او همسرش سارای، غلامان و هرآنچه را که داشت، برگرفت و به سرزمین کنعان که خدا به او نشان داده بود رفت.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-04-06.jpg)
خدا فرمود، “به اطرافت بنگر. تمام این سرزمینی را که می بینی، من به تو و فرزندانت به عنوان میراث خواهم بخشید.” آنگاه اَبرام در آن زمین، ساکن گشت.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-04-07.jpg)
روزی اَبرام با مردی بنام مِلکیصِدِق که کاهن خدای تعالی بود، دیدار کرد. مِلکیصِدِق، ابراهیم را برکت داد و گفت، “خدای مُتَعال که مالک آسمان ها و زمین است، اَبرام را برکت دهد. آنگاه اَبرام ده یک اموال خویش را به مِلکیصِدِق داد.”
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-04-08.jpg)
سال ها گذشت، امّا اَبرام و سارای، هنوز فرزندی نداشتند. خدا با اَبرام سخن گفت و دوباره وعده فرمود که به آن ها پسری خواهد داد و از نسل او فرزندان زیادی بوجود خواهند آمد که مانند ستارگان آسمان زیاد خواهند بود. اَبرام به وعدۀ خدا ایمان آورد و خدا اَبرام را پارسا شمرد، زیرا او وعدۀ خدا را باور کرده بود.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-04-09.jpg)
آنگاه خدا با اَبرام پیمان بست. پیمان، توافقی بین دو طرف می باشد. خدا گفت که، “من از بدن خودت پسری به تو خواهم بخشید. من سرزمین کنعان را به نسل تو خواهم داد.” ولی اَبرام هنوز پسری نداشت.
استانی برگرفته از کتاب مقدّس:_