fa_opcb/25-LAM.usfm

236 lines
28 KiB
Plaintext
Raw Permalink Blame History

This file contains invisible Unicode characters

This file contains invisible Unicode characters that are indistinguishable to humans but may be processed differently by a computer. If you think that this is intentional, you can safely ignore this warning. Use the Escape button to reveal them.

\id LAM - Biblica® Open Persian Contemporary Bible
\rem Copyright © 1995, 2005, 2018, 2022 by Biblica, Inc.
\h مراثی
\toc1 مراثی ارمیا
\toc2 مراثی
\toc3 مراثی
\mt1 مراثی ارمیا
\ie
\c 1
\p
\v 1 اورشلیم که زمانی شهری پرجمعیت بود اینک متروک شده است! شهری که در بین قومها محبوب بود اینک بیوه گشته است! او که ملکهٔ شهرها بود اکنون برده شده است!
\p
\v 2 اورشلیم تمام شب می‌گرید و قطره‌های اشک روی گونه‌هایش می‌غلتند. از میان یارانش یکی هم باقی نمانده که او را تسلی دهد. دوستانش به او خیانت کرده و همگی با او دشمن شده‌اند.
\p
\v 3 مردم مصیبت‌زده و رنجدیدهٔ یهودا به اسارت رفته‌اند؛ به دیار غربت تبعید شده‌اند و اینک هیچ آسایش ندارند. دشمنان، آنها را احاطه نموده عرصه را بر آنها تنگ کرده‌اند.
\p
\v 4 راههای اورشلیم ماتم گرفته‌اند، زیرا دیگر مردم نمی‌آیند تا در روزهای عید عبادت کنند. دروازه‌های شهر ساکتند، کاهنانش آه می‌کشند و دوشیزگانش عزادارند. اورشلیم در اضطراب و تلخکامی فرو رفته است.
\p
\v 5 دشمنانش سَروَرِ او شده‌اند و خصمانش در آسایش‌اند. خداوند اورشلیم را برای گناهان بسیارش تنبیه کرده است. دشمنان، فرزندان او را اسیر کرده، به دیار غربت به بردگی برده‌اند.
\p
\v 6 تمام شکوه و زیبایی اورشلیم از دست رفته است. بزرگانش مانند غزالهای گرسنه دنبال چراگاه می‌گردند و ناتوانتر از آنند که بتوانند از چنگ دشمن فرار کنند.
\p
\v 7 اینک اورشلیم در میان مصیبتها، روزهای پرشکوه گذشته را به یاد می‌آورد. زمانی که او به محاصرهٔ دشمن درآمد، هیچ مدد کننده‌ای نداشت؛ دشمن او را مغلوب کرد و به شکست او خندید.
\p
\v 8 اورشلیم گناهان بسیاری مرتکب شده و ناپاک گردیده است. تمام کسانی که او را تکریم می‌کردند، اینک تحقیرش می‌کنند، زیرا برهنگی و خواری او را دیده‌اند. او می‌نالد و از شرم، چهرهٔ خود را می‌پوشاند.
\p
\v 9 لکهٔ ننگی بر دامن اورشلیم بود، اما او اعتنایی نکرد؛ او به عاقبت خود نیاندیشید و ناگهان سقوط کرد. اینک کسی نیست که او را تسلی دهد. او فریاد برمی‌آورد، «خداوندا، به مصیبتم نگاه کن، زیرا دشمن بر من پیروز شده است.»
\p
\v 10 دشمن، گنجینه‌های او را غارت کرد و قومهای بیگانه در برابر چشمانش به عبادتگاه مقدّسش داخل شدند، قومهایی که خدا ورود آنها را به عبادتگاهش قدغن کرده بود.
\p
\v 11 اهالی اورشلیم برای یک لقمه نان آه می‌کشند. هر چه داشتند برای خوراک دادند تا زنده بمانند. اورشلیم می‌گوید: «خداوندا، ببین چگونه خوار شده‌ام!
\p
\v 12 «ای کسانی که از کنارم می‌گذرید، چرا به من نگاه نمی‌کنید؟ نگاهی به من بیندازید و ببینید آیا غمی همچون غم من وجود دارد؟ ببینید خداوند به هنگام خشم خود به من چه کرده است!
\p
\v 13 «او از آسمان آتش فرستاد و تا مغز استخوان مرا سوزاند. سر راهم دام گسترد و مرا به زمین کوبید. او مرا در مصیبتم ترک گفت و در غمی بی‌پایان رهایم کرد.
\p
\v 14 «گناهانم را به هم بافت و همچون طنابی بر گردنم انداخت و مرا زیر یوغ بردگی کشاند. تمام توانم را از من گرفت و مرا در چنگ دشمنانم که قویتر از من بودند رها کرد.
\p
\v 15 «خداوند تمام سربازان شجاع مرا از من گرفت. او لشکری بر ضد من فرا خواند تا جوانان مرا از بین ببرند. خداوند شهر محبوب خود را همچون انگور در چرخشت پایمال کرد.
\p
\v 16 «برای این مصیبتهاست که می‌گریم و قطره‌های اشک بر گونه‌هایم می‌غلتند. آن که به من دلداری می‌داد و جانم را تازه می‌ساخت از من دور شده است. دشمن بر من غالب آمده و فرزندانم بی‌کس شده‌اند.»
\p
\v 17 اورشلیم دستهای خود را دراز می‌کند و کمک می‌طلبد، اما کسی نیست که به دادش برسد. خداوند قومهای همسایه را بر ضد اسرائیل فرا خوانده است تا اورشلیم را همچون پارچه‌ای کثیف دور اندازند.
\p
\v 18 «اما خداوند عادلانه حکم فرموده است، زیرا من از فرمان او سرپیچی کرده بودم. ای مردم جهان، اندوه مرا بنگرید و ببینید چگونه پسران و دخترانم را به اسیری برده‌اند.
\p
\v 19 «از یاران کمک خواستم، اما ایشان به من خیانت کردند. کاهنان و ریش‌سفیدان در حالی که به دنبال لقمه نانی بودند تا خود را زنده نگه دارند، در کوچه‌های شهر از شدت گرسنگی جان دادند.
\p
\v 20 «ای خداوند، ببین چقدر پریشان و نگرانم! به خاطر گناهانی که انجام داده‌ام جانم در عذاب است. در خانه، بلای کشنده در انتظارم است و در بیرون، شمشیر مرگبار.
\p
\v 21 «مردم ناله‌هایم را می‌شنوند، اما کسی به دادم نمی‌رسد. دشمنانم چون شنیدند چه بلایی بر سرم آوردی، شاد شدند. ای خداوند، به وعده‌ات وفا کن و بگذار دشمنانم نیز به بلای من دچار گردند.
\p
\v 22 «به گناهان آنها نیز نظر کن و همان‌گونه که مرا برای گناهانم تنبیه کرده‌ای، آنان را نیز به سزای کردارشان برسان. ناله‌های من بسیار و دلم بی‌تاب است.»
\c 2
\p
\v 1 چگونه خداوند اورشلیم را با ابر خشم و غضب خویش پوشانید و جلال آسمانی اسرائیل را تباه کرد. او در روز خشم خود، حتی خانهٔ خویش را به یاد نیاورد.
\p
\v 2 خداوند به خانه‌های قوم اسرائیل رحم نکرد و تمام آنها را ویران نمود. او قلعه‌های اورشلیم را در هم شکست و اسرائیل را با تمام بزرگانش بی‌حرمت نمود.
\p
\v 3 او به هنگام خشم خود حاکمان اسرائیل را نابود کرد و هنگام حملهٔ دشمن از قوم خود حمایت ننمود. آتش خشم او سراسر خاک اسرائیل را به نابودی کشاند.
\p
\v 4 او مانند یک دشمن، تیر و کمانش را به سوی ما نشانه گرفت و جوانان برومند ما را کشت. او خشم خود را همچون شعلهٔ آتش بر خیمه‌های اورشلیم فرود آورد.
\p
\v 5 بله، خداوند همچون یک دشمن، اسرائیل را هلاک کرد و قصرها و قلعه‌هایش را ویران نمود و بر غم و غصهٔ ساکنان یهودا افزود.
\p
\v 6 او خانهٔ خود را همچون آلاچیقی در باغ ویران نموده است و دیگر کسی در صَهیون روزهای شَبّات و عیدهای مقدّس را گرامی نمی‌دارد. او در شدت خشم خویش پادشاهان و کاهنان را خوار نموده است.
\p
\v 7 خداوند مذبح خود را واگذارد و خانهٔ خویش را ترک گفت. دیوارهای قصرهای اورشلیم را به دست دشمن سپرد. اینک دشمن در خانهٔ خداوند که زمانی در آن عبادت می‌کردیم، فریاد شادی و پیروزی سر می‌دهد.
\p
\v 8 خداوند قصد نمود حصارهای اورشلیم را در هم بکوبد. او شهر را اندازه‌گیری کرد تا هیچ قسمتش از خرابی در امان نماند؛ و اینک برجها و حصارهای اورشلیم فرو ریخته‌اند.
\p
\v 9 دروازه‌های اورشلیم به زمین افتاده‌اند و پشت‌بندهایشان شکسته‌اند. پادشاهان و بزرگان اسرائیل به سرزمینهای دور دست تبعید شده‌اند. دیگر شریعت خدا تعلیم داده نمی‌شود و انبیا نیز از جانب خداوند رؤیا نمی‌بینند.
\p
\v 10 ریش‌سفیدان اورشلیم پلاس بر تن کرده، خاموش بر زمین نشسته‌اند و از شدت غم بر سر خود خاک می‌ریزند. دختران جوان اورشلیم از شرم سر خود را به زیر می‌افکنند.
\p
\v 11 چشمانم از گریه تار شده است. از دیدن مصیبتی که بر سر قومم آمده، غمی جانکاه وجودم را فرا گرفته است. کودکان و شیرخوارگان در کوچه‌های شهر از حال رفته‌اند.
\p
\v 12 آنها مانند مجروحان جنگی در کوچه‌ها افتاده‌اند؛ گرسنه و تشنه، مادران خود را می‌خوانند و در آغوش ایشان جان می‌دهند.
\p
\v 13 ای اورشلیم، غم تو را با غم چه کسی می‌توانم مقایسه کنم؟ ای صهیون، چه بگویم و چگونه تو را دلداری دهم؟ زخم تو همچون دریا عمیق است. چه کسی می‌تواند شفایت دهد؟
\p
\v 14 انبیایت به دروغ برای تو نبوّت کردند و گناهانت را به تو نشان ندادند. آنها با دادن پیامهای دروغ تو را فریب دادند و باعث اسارتت شدند.
\p
\v 15 ای اورشلیم، هر رهگذری که از کنارت می‌گذرد با استهزا سر خود را تکان داده می‌گوید: «آیا این است آن شهری که به زیباترین و محبوبترین شهر دنیا معروف بود!»
\p
\v 16 تمام دشمنانت تو را مسخره می‌کنند و با نفرت می‌گویند: «بالاخره نابودش کردیم! انتظار چنین روزی را می‌کشیدیم و آن را با چشمان خود دیدیم.»
\p
\v 17 اما این کار، کار خداوند بود. او آنچه را سالها پیش فرموده بود انجام داد. همان‌گونه که بارها اخطار کرده بود، به اورشلیم رحم نکرد و آن را از بین برد و باعث شد دشمنانش از خرابی شهر شاد شوند و به قدرتشان ببالند.
\p
\v 18 ای مردم اورشلیم در حضور خداوند گریه کنید؛ ای دیوارهای اورشلیم، شب و روز همچون سیل، اشک بریزید و چشمان خود را از گریستن بازمدارید.
\p
\v 19 شب هنگام برخیزید و ناله‌های دل خود را همچون آب در حضور خداوند بریزید! دستهای خود را به سوی او بلند کنید و برای فرزندانتان که در کوچه‌ها از گرسنگی می‌میرند، التماس نمایید!
\p
\v 20 خداوندا، این قوم تو هستند که آنها را به چنین بلایی دچار کرده‌ای. ببین چگونه مادران کودکانشان را که در آغوش خود پرورده‌اند، می‌خورند؛ و کاهنان و انبیا در خانۀ خداوند کشته می‌شوند.
\p
\v 21 ببین چگونه پیر و جوان، دختر و پسر، به شمشیر دشمن کشته شده و در کوچه‌ها افتاده‌اند. تو در روز غضبت بر ایشان رحم نکردی و ایشان را کشتی.
\p
\v 22 ای خداوند، تو دشمنانم را بر من فراخواندی و آنها از هر سو مرا به وحشت انداختند. در آن روز غضبت، کسی جان به در نبرد، تمام فرزندانم که آنها را در آغوش خود پرورده بودم به دست دشمنانم کشته شدند.
\c 3
\p
\v 1 من کسی هستم که از خشم و غضب خدا مصیبتها دیده‌ام.
\v 2 خدا مرا به اعماق تاریکی کشانده است.
\v 3 او بر ضد من برخاسته و دستش تمام روز بر من بلند است.
\p
\v 4 او گوشت و پوست بدنم را فرسوده و استخوانهایم را شکسته است.
\v 5 جان مرا با تلخی و مشقت پوشانده است.
\v 6 مرا مانند کسی که سالهاست مرده، در تاریکی نشانده است.
\p
\v 7 با زنجیرهای سنگین مرا بسته و دورم را حصار کشیده است تا نتوانم فرار کنم.
\v 8 فریاد برمی‌آورم و کمک می‌طلبم، ولی او به دادم نمی‌رسد.
\v 9 با دیوارهای سنگی راه مرا بسته است و طریق مرا پر پیچ و خم نموده است.
\p
\v 10 او همچون خرسی در کمین من نشست و مانند شیر بر من هجوم آورد؛
\v 11 مرا از راهم بیرون کشیده، پاره‌پاره‌ام کرد و تنها و بی‌کس رهایم ساخت.
\v 12 او کمانش را کشید و مرا هدف قرار داد،
\v 13 و تیرهایش به اعماق قلبم فرو رفت.
\p
\v 14 مردم تمام روز به من می‌خندند و مرا مسخره می‌کنند.
\p
\v 15 او زندگی را به کامم تلخ کرده است.
\v 16 صورتم را به خاک مالیده است و دهانم را از سنگریزه پر کرده و دندانهایم را شکسته است.
\v 17 آسایش و سعادت از من رخت بربسته است.
\v 18 رمق و امیدی برایم نمانده، زیرا خداوند مرا ترک گفته است.
\v 19 وقتی مصیبت و سرگردانی خود را به یاد می‌آورم، جانم تلخ می‌گردد.
\v 20 بله، آنها را دائم به یاد می‌آورم و وجودم پریشان می‌شود.
\p
\v 21 اما نور امیدی بر قلبم می‌تابد، وقتی به یاد می‌آورم که
\v 22 محبت خداوند بی‌انتهاست\f + \fr 3:22 \ft نسخۀ سُریانی چنین است؛ نسخۀ عبری: «از محبت خداوند است که تلف نشده‌ایم».\f* و رحمت او بی‌زوال.
\v 23 وفاداری خدا عظیم است و رحمت او هر بامداد از نو آغاز می‌شود.
\v 24 به خود می‌گویم: «من فقط خداوند را دارم، پس به او امید خواهم بست.»
\v 25 خداوند برای کسانی که به او توکل دارند و او را می‌طلبند نیکوست.
\v 26 پس خوبست که چشم امیدمان به او باشد و با صبر منتظر باشیم تا خداوند ما را نجات دهد.
\v 27 خوب است انسان در جوانی بیاموزد که سختیها را تحمل کند.
\v 28 هنگامی که او دچار مصیبت می‌گردد بهتر آنست که در سکوت و تنهایی بنشیند
\v 29 و در برابر خداوند سر تعظیم فرود آورد، زیرا ممکن است امیدی باشد.
\v 30 وقتی او را می‌زنند و اهانت می‌کنند خوب است آنها را تحمل کند،
\v 31 زیرا خداوند تا ابد او را ترک نخواهد کرد.
\v 32 هر چند خدا کسی را اندوهگین کند، اما رحمتش شامل حال او خواهد شد، زیرا محبت او عظیم است.
\v 33 او از آزردن و غمگین ساختن انسان خشنود نمی‌گردد.
\p
\v 34 هنگامی که ستمدیدگان جهان زیر پا له می‌شوند،
\v 35 و زمانی که حق انسانی که خدای متعال آن را به وی داده است، پایمال می‌گردد،
\v 36 و هنگامی که مظلومی در دادگاه محکوم می‌شود، آیا خداوند اینها را نمی‌بیند؟
\v 37 کیست که بتواند بدون اجازهٔ خداوند چیزی بگوید و واقع شود؟
\v 38 آیا هم مصیبت و هم برکت از جانب خدای متعال نازل نمی‌شود؟
\p
\v 39 پس چرا وقتی ما انسانهای فانی به سبب گناهانمان تنبیه می‌شویم، گله و شکایت می‌کنیم؟
\v 40 به جای گله و شکایت بیایید کردار خود را بسنجیم و بیازماییم و به سوی خداوند بازگردیم.
\v 41 بیایید قلبهای خود را برای خدایی که در آسمان است بگشاییم و دستهای خود را به سوی او برافرازیم و بگوییم:
\p
\v 42 «ما گناه کرده‌ایم و سرکش شده‌ایم، و تو ما را نیامرزیده‌ای.
\p
\v 43 «به هنگام خشم خود ما را تعقیب نموده و هلاک کرده‌ای و رحم ننموده‌ای.
\v 44 خود را با ابر پوشانیده‌ای تا دعاهای ما به حضور تو نرسد.
\v 45 ما را مثل خاکروبه و زباله به میان قومها انداخته‌ای.
\v 46 تمام دشمنانمان به ما توهین می‌کنند.
\v 47 خرابی و نابودی دامنگیر ما شده و در ترس و خطر زندگی می‌کنیم.»
\p
\v 48-49 \vp ۴۸و۴۹\vp* به سبب نابودی قومم، روز و شب سیل اشک از چشمانم جاریست. آنقدر خواهم گریست
\v 50 تا خداوند از آسمان نظر کند و پاسخ دهد!
\v 51 هنگامی که می‌بینم چه بر سر مردم\f + \fr 3:51 \ft عبری: دختران. واژۀ «دختران» کنایه از اهالی دیار است.\f* اورشلیم آمده است، دلم از اندوه پر می‌شود.
\p
\v 52 کسانی که هرگز آزارشان نداده بودم، دشمن من شدند و مرا همچون پرنده‌ای به دام انداختند.
\v 53 آنها مرا در چاه افکندند و سر چاه را با سنگ پوشاندند.
\v 54 آب از سرم گذشت و فکر کردم مرگم حتمی است.
\v 55 اما ای خداوند، وقتی از عمق چاه نام تو را خواندم
\v 56 صدایم را شنیدی و به ناله‌هایم توجه کردی.
\v 57 آری، هنگامی که تو را خواندم به کمکم آمدی و گفتی: «نترس!»
\p
\v 58 ای خداوند، تو به دادم رسیدی و جانم را از مرگ رهایی بخشیدی.
\v 59 ای خداوند، تو ظلمی را که به من کرده‌اند دیده‌ای، پس داوری کن و داد مرا بستان.
\v 60 دیده‌ای که چگونه ایشان دشمن من شده و توطئه‌ها بر ضد من چیده‌اند.
\v 61 ای خداوند، تو شنیده‌ای که چگونه به من اهانت کرده و علیه من نقشه کشیده‌اند.
\v 62 تو از تمام آنچه که مخالفانم هر روز درباره من می‌گویند و نقشه‌هایی که می‌کشند باخبری.
\v 63 ببین چگونه می‌خندند و شب و روز مرا مسخره می‌کنند.
\p
\v 64 ای خداوند، ایشان را به سزای اعمالشان برسان.
\v 65 ایشان را لعنت کن تا غم و تاریکی وجودشان را فرا گیرد.
\v 66 با خشم و غضب آنها را تعقیب کن و از روی زمین محو و نابود گردان.
\c 4
\p
\v 1-2 \vp ۱و۲\vp* چگونه جوانان اورشلیم که زمانی همچون طلای ناب و سنگهای قیمتی، پرارزش بودند، اینک درخشندگی خود را از دست داده، مانند ظروف گلی، بی‌ارزش شده‌اند و در کوچه‌ها افتاده‌اند.
\v 3 حتی شغالها به بچه‌های خود شیر می‌دهند، اما قوم من، بنی‌اسرائیل مانند شترمرغ، بی‌رحم شده و بچه‌های خود را ترک کرده است.
\v 4 زبان کودکان شیرخواره از تشنگی به کامشان چسبیده است؛ بچه‌ها نان می‌خواهند، اما کسی نیست که به ایشان نان بدهد.
\v 5 آنانی که زمانی خوراک لذیذ می‌خوردند، اینک در کوچه‌ها گدایی می‌کنند. کسانی که در ناز و نعمت بزرگ شده‌اند، اکنون در میان زباله‌ها دنبال خوراک می‌گردند.
\v 6 مجازات قوم من از مجازات اهالی سدوم نیز سنگینتر است. اهالی سدوم در یک لحظه نابود شدند و کسی دستِ یاری به سویشان دراز نکرد.
\p
\v 7 بدن شاهزادگان ما از برف پاکتر و از شیر سفیدتر بود و صورتشان مانند لعل، گلگون و مثل یاقوت، درخشان بود؛
\v 8 اما اینک چهره‌شان سیاه‌تر از دوده شده است و کسی نمی‌تواند آنها را بشناسد. پوستشان به استخوانهایشان چسبیده و مثل چوب، خشک شده است.
\v 9 کسانی که با شمشیر کشته شدند، خوشبخت‌تر از کسانی هستند که در اثر فقدان محصول، به تدریج از گرسنگی از بین می‌روند.
\v 10 در زمان محاصرهٔ شهر، مادران مهربان از فشار گرسنگی، بچه‌هایشان را با دستهای خود پختند و خوردند.
\p
\v 11 خداوند خشم خود را به شدت تمام بر ما ریخت و در اورشلیم چنان آتشی بر پا کرد که بنیاد آن را سوزانید.
\v 12 از پادشاهان و مردم دنیا هیچ‌کس باور نمی‌کرد که دشمن بتواند وارد دروازه‌های اورشلیم بشود.
\v 13 اما چنین شد، زیرا انبیا گناه کرده بودند و کاهنان خون بی‌گناهان را در شهر ریخته بودند.
\v 14 آنها اینک کورمال کورمال در کوچه‌ها راه می‌روند و کسی به ایشان نزدیک نمی‌شود، زیرا به خون بی‌گناهان آلوده هستند.
\v 15 مردم فریاد کرده به ایشان می‌گویند: «دور شوید! به ما دست نزنید، چون نجس هستید!» پس سرگردان شده، از سرزمینی به سرزمین دیگر می‌روند ولی هیچ مملکتی به ایشان جا نمی‌دهد.
\v 16 خود خداوند ایشان را اینچنین سرگردان کرده است و دیگر به ایشان توجه نمی‌کند. کاهنان و بزرگان عزت و احترام خود را از دست داده‌اند.
\p
\v 17 از برجهای دیدبانی خود نگریستیم تا از قوم همپیمان ما کمکی برسد، ولی انتظار ما بیهوده بود؛ چشمان ما از انتظار تار شد اما آنها به یاری ما نیامدند.
\v 18 دشمنان چنان عرصه را بر ما تنگ کرده بودند که حتی نمی‌توانستیم در کوچه‌ها راه برویم. امیدی برای ما نمانده بود و نابودی ما نزدیک بود.
\v 19 آنها از عقاب نیز تیزروتر بودند. به کوهها فرار کردیم، اما ما را پیدا کردند؛ به صحرا پناه بردیم ولی در آنجا نیز در کمین ما نشسته بودند.
\p
\v 20 پادشاه برگزیدهٔ خداوند که همچون نَفَس حیات‌بخش برای ما بود، در دام ایشان گرفتار شد، کسی که گمان می‌کردیم زیر سایه‌اش می‌توانیم از گزند دشمنان در امان باشیم!
\p
\v 21 ای اهالی ادوم و عوص\f + \fr 4:21 \ft منظور از «اهالی ادوم و عوص» دشمنان اسرائیل می‌باشد.\f*، تا می‌توانید شادی کنید! چون دیگر وقت شادی نخواهید داشت چرا که شما نیز طعم غضب خدا را خواهید چشید و مست شده، خود را رسوا خواهید کرد.
\p
\v 22 ای اورشلیم، دوران تبعید تو به‌زودی تمام خواهد شد، زیرا تو جزای گناه خود را داده‌ای. ولی ای ادوم، خدا گناه تو را برملا ساخته، تو را مجازات خواهد کرد.
\c 5
\s1 خداوندا، ما را به یاد آور!
\p
\v 1-2 \vp ۱و۲\vp* ای خداوند، به یاد آور که چه بر سر ما آمده است. ببین چگونه رسوا شده‌ایم. سرزمین ما به دست دشمنان افتاده است و خانه‌های ما را بیگانگان تصرف کرده‌اند.
\v 3 ما یتیمیم؛ پدرانمان کشته و مادرانمان بیوه شده‌اند.
\v 4 آب خود را می‌خریم و می‌نوشیم و هیزم ما به ما فروخته می‌شود.
\v 5 در زیر فشار و آزار دشمنان به ستوه آمده‌ایم و آسایش نداریم.
\v 6 خود را تسلیم مصر و آشور کرده‌ایم تا نان به دست آوریم و از گرسنگی نمیریم.
\p
\v 7 پدرانمان گناه کردند و مردند، و اینک جور گناهانشان را ما می‌کشیم.
\p
\v 8 بردگان بر ما حکمرانی می‌کنند و کسی نیست که ما را از دست آنها نجات دهد.
\v 9 برای یک لقمه نان، در بیابانها جانمان را به خطر می‌اندازیم.
\v 10 از شدت گرسنگی در تب می‌سوزیم و پوست بدنمان مثل تنور داغ شده است.
\v 11 زنان و دختران ما را در اورشلیم و شهرهای یهودا بی‌عصمت کرده‌اند.
\v 12 رهبران ما را به دار کشیده‌اند و مشایخ ما را بی‌حرمت نموده‌اند.
\v 13 جوانان ما را مانند غلامان، در آسیاب به کارهای سخت وا می‌دارند و کودکان ما زیر بارهای سنگین هیزم، افتان و خیزان راه می‌روند.
\p
\v 14 پیران ما دیگر در کنار دروازه‌های شهر نمی‌نشینند؛ جوانان ما دیگر نمی‌رقصند و آواز نمی‌خوانند.
\v 15 شادی از دلهای ما رخت بربسته و رقص ما به ماتم تبدیل شده است.
\v 16 وای بر ما که گناه کرده‌ایم و شکوه و جلال خود را از دست داده‌ایم.
\v 17 دلهایمان بی‌تاب و چشمانمان تار شده‌اند،
\v 18 زیرا اورشلیم ویران گشته و پناهگاه شغالها شده است.
\p
\v 19 ای خداوند، تو تا ابد باقی هستی و تخت سلطنت تو بی‌زوال است.
\v 20 مدت مدیدی است که تو ما را ترک کرده‌ای و دیگر ما را به یاد نمی‌آوری.
\v 21-22 \vp ۲۱و۲۲\vp* ای خداوند، آیا تو ما را به کلی طرد کرده‌ای و تا ابد بر ما غضبناک خواهی بود؟ اگر چنین نیست، پس ما را به سوی خود بازگردان و شکوه دوران گذشتهٔ ما را به ما باز ده.